بازدید امروز : 164
بازدید دیروز : 549
به تمام عوالم غیب و شهود ایمان دارم ولی ترس ندارم شاید عدم خوفم از نبود یقین باشد و به واسطه همین در امتحانات الهی موفق نمی شوم و پس از مدتی سیر درجا می زنم و به آرامش نمی رسم چه کنم؟ در مسجد و جماعت حضور دارم ولی در خلوتم گاهی گویا صدای شیطان را می شنوم لکن توان مقاومت ندارم کتابهای دینی می خوانم و با ذکر و دعا و درسهای اخلاقی و تفسیر بیگانه نیستم ولی باز از قافله جا مانده ام چه کنم؟ برایم راه حلی بگویید تا حالاتم را به مقام تبدیل کنم؟
پرسشگر عزیز! ایمان شما به غیب و عوالم شهود، بیانگر بنیان های قوی اعتقادی در وجودتان می باشد که انشاء الله می تواند شما را به سعادت دنیوی و اخروی نائل گرداند .
اما قبل از پاسخ به سؤالتان چند نکته در خصوص ترس از خداوند متعال را باید در نظر داشته باشید.
نکته اول: مراد ترس از خدا چیست؟
قرآن مجید در سوره «نازعات، آیه 40 و41 چنین مىفرماید. «وأمّا من خاف مقام ربِّه ونهى النَّفس عن الهوى فانَّ الجنَّة هى المأوى هر کس که از مقام پروردگار بترسد، و خود را از هوا و هوس باز دارد، جایگاه او بهشت است».
در این آیه به جاى ترس از خدا، ترس از مقام خدا قرار داده شده است، اکنون ببینیم مقصود از ترس از «مقام» خدا چیست؟
مقصود از آن همان «مقام عدالت و دادگرى» او است، آیا عدالت خدا ترس آور و وحشتناک است.
جواب این سؤال روشن است؛ آنها که حسابشان پاک است، از عدالت خداوند ترس ندارند اما آنها که پرونده تاریکى دارند، مسلماً از عدالت او مىترسند؛ زیرا اگر خداوند با بندگان بزهکار خود، بر اساس عدل و دادگرى، رفتار کند، باید آنان را مطابق پروندههاى سیاه خود به کیفر هاى سخت، محکوم سازد آیا یک چنین موضوعى، ترسناک و وحشتناک نیست؟ از این بیان نتیجه مىگیریم که مقصود از ترس خداوند ترس از مقام عدالت او یعنى ترس از گناه و اعمال زشت خویشتن است، اینها است که باید انسان از آنها بترسد و هرکجا ترس از خدا مطرح است مقصود همین است و بس.
امیر مؤمنان (علیه السلام) در یکی از سخنان خود، به این حقیقت اشاره مىکند و مىفرماید: «ولا یخافنّ إلّا ذنبه شایسته است هر فردى فقط از گناه و عمل ناشایست خود بترسد»( نهج البلاغه، کلمه قصار 28)
البته ممکن است منظور از ترس مقام خداوند، خوف از ابهت و بزرگی خداوند باشد. به هر حال - چه ترس از مقام را به معنای ترس از عدالت خدا بگیریم و چه بمعنای جلالت و ابهت حضرت حق – این ترس، به مراتب افراد بستگی دارد. در این صورت نیازی نیست حتما انسان کار زشتی کرده باشد و از خداوند بترسد؛ بلکه علم به صفت دادگری او برای کسی که آگاه به اسماء و صفات الهی است، برای خوف شدید کفایت می کند. «انما یخشی الله من عباده العلماء فقط از میان بندگان، علماء از خدا می ترسند.»
نکته دوم: دو نوع ترس در وجود انسان شکل میگیرد که یکی معقول و خوب و دیگری موهوم و مذموم می باشد.
«ترس معقول» ترسى است که در آن وقوع یک خطر واقعى وجود داشته باشد. در این ترس، هیچگونه سرزنشى متوجه شخص نمىگردد بلکه از این جهت که از یک امر خطرناک ترسیده و پرهیز نموده است مورد تأیید دیگران قرار مىگیرد. مثلًا: اگر کسى از فرو ریختن سقف خانههاى لرزان بترسد و یا از افتادن لبه پرتگاه خائف باشد و از مواجهه با آن اجتناب کند، هیچکس او را بابت این ترس سرزنش نمىکند و بلکه اگر او به این ترس خود اعتنا نکند و خود را در موضع خطر قرار دهد مورد سرزنش افراد عاقل قرار مىگیرد.
در مقابل ترس معقول، «ترس موهوم» قرار دارد؛ یعنى درواقع خطرى انسان را تهدید نمىکند اما توهمات انسان به گونهاى است که او خود را مواجه با خطر مىبیند. مانند شخصى که از تاریکى مىترسد و گمان مىکند خطرى در تاریکى او را تهدید مىکند در حالى که مىداند در آن مکان تاریک هیچ چیز خطرناکى وجود ندارد. این ترس موهوم « جبن » نامیده مىشود و چیز خوبى نیست و انسان باید این توهمات را از خود دور کند تا بتواند شجاعت لازم در زندگى را داشته باشد. این مطلب در مورد ترس از خداوند نیز صادق است.
«ترس معقول از خدا» در جایى است که انسان به واسطه کار زشتى که انجام مىدهد خود را در معرض عقوبت الهى بیابد که بزرگترین خطر براى انسان است.
چنین ترسی یکى از مراتب بلند عرفانی است که افراد زیادی به آن نمی رسند. این ترس علاوه بر آنکه خود یکى از کمالات معنوی است، منشأ بسیارى از فضایل نفسانیّه و یکى از عوامل مهم اصلاح نفس نیز می باشد .
نکته سوم: ترس از خدا سرچشمههاى مختلفى دارد. شمارى از آنها عبارت است از:
الف) گناهان و اعمال ناپاک و افکار آلوده سبب ترس مىگردد.
ب) در مقربان، به خاطر قرب به ذات پاکش، کمترین ترک اولى و غفلت مایه وحشت مىشود. البته این ترس به خاطر این است که از خدا دور شوند و محبت الهی را از دست بدهند.
ج) گاه مقربان هنگامى که آن ذات نامحدود و بىپایان را تصور مىکنند و در مقابل به قصور ذاتى خود نظر مىدوزند، حالت خوف مىیابند. (خوف از قصور) خداوند در این زمینه مىفرماید: « الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم آنها کسانى هستند که وقتى نام خدا برده مىشود دلهایشان مملو از خوف پروردگار مىگردد»( حج - 35)
نکته چهارم: اموری که موجب خوف و ترس ممدوح مومنین می گردد به عوامل متعددی بازگشت می نماید که در اینجا به برخی از آنها اشاره می نمائیم .
1- ترس از مردن پیش از توبه یا شکستن توبه یا از تقصیر در وفا به حقوق پروردگار
2- ترس از غلبه نفس امّاره و شیطان
3- ترس از فریب خوردن از دنیا
4- ترس از اشتغال ذمه به حقوق مردمان، و کشیدن بار حقوق ایشان.
5- ترس از سوء عاقبت. بیشترین ترسی که بر دل نیکان و متّقین غلبه دارد ترس سوء عاقبت است.
6- ترس از سکرات مرگ و شدّت آن .
7- ترس از از شدت نکیر و منکر و درشتى و خشونت ایشان
8- ترس از عذاب قبر و تنهائى و وحدت آن
9- ترس از هول عرصه قیامت و وحشت آن
10- ترس از تصوّر ایستادن در نزد پروردگار و هیبت آن و شمردن گناهان و حیا و خجالت آن
11- ترس از رسوائى و شرمسارى در محشر و بروز کردن باطن در نزد ملک و بشر
12- ترس از محرومیت از دیدار شفعاى روز رستاخیز
13- ترس از گذشتن صراط باریک تر از مو و تیز تر از شمشیر.
14- ترس از آتش سوزنده
15- ترس از محرومیت از نعیم بهشت، و دورى از وصال حوران پاک سرشت، و حرمان از پادشاهى جاودان، و مملکت بىپایان.
16- ترس از عظمت و قدرت خداوند و احاطه و خشم او بر انسان های خطاکار.
این نوع از ترس عالىترین درجه ترس ممدوح است که از درجات بلند عرفانی محسوب می گردد (معراجالسعادة ج: 2 ص:183) نکته پنجم: بازتاب عملی ترس از خدا صرف این نیست که انسان چشم خود را بمالد و گریه کند بلکه باید از عاقبت آنچه مىترسد دوری کند. لذا خائف واقعی همت خود را به دقت کردن در عاقبت احوال خود مصروف مىنماید. و مجاهده با نفس و شیطان و مراقبه احوال و محاسبه اعمال خود را سرلوحه برنامه زندگی اش قرار می دهد. ( معراجالسعادة ج: 2 ص: 182)
نکته ششم: برخی عواملی که موجب می شود تا انسان ها از خوف الهی غافل شوند به شرح ذیل می باشد :
1- بىخبرى انسان ها از عظمت و جلال خدا، و جهل به مؤاخذه و عقاب روز جزا، و سستى اعتقاد، و ضعف یقین در این موارد.
2- غفلت و فراموشى از محاسبه روز قیامت، و بى التفاتى به «اهوال» و عذابهاى آن روز پر وحشت.
3- اطمینان و خاطر جمعى به رحمت پروردگار، یا مغرور شدن به طاعات و اعمال خود.( معراجالسعادة ج: 2 ص: 190)
با توجه به نکات گفته شده در پاسخ به سؤال شما دوست گرامی باید بگوئیم که برخی از راههای رسیدن به ترس از خداوند متعال به شرح ذیل است:
اول: بالا بردن معرفت خود نسبت به خداوند متعال. شکی نیست در اینکه هر قدر معرفت بنده به عظمت و جلال آفریدگار و ارتفاع شأن او و علّو مکان او بیشتر، و به عیوب و گناهان خود بیناتر شود، ترس و خوف او زیادتر مىشود .
لذا درباره عظمت و بزرگى خداوند بیش از گذشته مطالعه و تفکر کنید. زیرا هر چه بیشتر درباره عظمت خداوند و علم گسترده و فراگیر او و نیز قدرت وصف ناشدنى اش آگاهى داشته باشید کمتر دچار لغزش و گناه خواهید شد.
(همچنانکه در ابتدای بحث اشاره شد که) پروردگار عالم مىفرماید: «انَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ 35: 28» یعنى: «این است و جز این نیست که خشیت و دهشت از خدا مخصوص بندگانى است که عالم و دانا هستند». (معراجالسعادة ج: 2 ص: 181)
امام صادق علیه السلام در این زمینه فرموده اند: «من عرف اللّه خاف اللّه و من خاف اللّه سخت نفسه عن الدّنیا. هر کس خدا را بشناسد از او مىترسد و کسى که از خدا بترسد نفسش در رها کردن دنیا سخاوتمند مىشود.»
دوم: تحصیل محبت و انس با خدا با تفکر به نعمت های الهی؛ چراکه وقتی محبت کسی در دل انسان نفوذ نمود به هیچ عنوان حاضر نیست کاری انجام دهد که ناراحتی او را بدنبال داشته باشد.
سوم: تقویت ایمان و یقین به خدا و روز جزا و بهشت و دوزخ و حساب و عقاب. چراکه بدون تردید این یقین است که انگیزه ترس از خدا و دوزخ او و امید به بهشت را در درون انسان ایجاد می کند .
چهارم: تفکر در روز حساب و یاد آوری انواع عقاب های الهی و سختی های عالم برزخ و مؤاخذه روز قیامت را نصب العین خود قرار دادن. (1)
پنجم: حالات خائفین از درگاه الهی را در نظر داشتن. خوب است انسان حکایات خوف انبیاء و اولیاء را مطالعه نموده و ملاحظه نماید ترس ایشان از پروردگار به چه حد بوده است. (معراجالسعادة ج: 2 ص: 192)
ششم: دقت در این مساله که عاقبت افراد مشخص نیست، به همین دلیل نمی توان اطمینان داشت مسیری که در زندگی طی می نمائیم منجر به عاقبت بخیری خواهد شد یا نه. لذا باید همیشه نگران عاقبت به خیری بوده و از عذابی که ممکن است به دلیل عاقبت به خیر نشدن دامن انسان را بگیرد ترسید و بر ترک گناه و انجام اعمال نیکو مداومت داشت. (برداشتی از معراجالسعادة ج: 2 ص:193)
هفتم: خداوند را همواره ناظر بر اعمال و رفتار خود دیدن
امام صادق علیه السّلام به اسحاق ابن عمار فرمود: اى اسحاق آن چنان از خدا بترس که گویا او را مىبینى و اگر تو او را نمىبینى او تورا مىبیند، پس اگر چنین مىپندارى که او تو را نمىبیند بتحقیق کافر شدى، و اگر بدانى که او تو را مىبیند و با علم به این مطلب او را معصیت کنى او را از هر بینندهاى پستتر به حساب آوردهاى. (أسرارالصلاة ص: 205)
هشتم: هر روز پس از اتمام فعالیت هاى عادى و قبل از رفتن به بستر و خوابیدن، افکار و اعمال روزانه خودرا محاسبه کنید و اعمال ناصحیح و گناه آلود و لغزش هاى خود را بررسى کرده و به خود متذکر شوید و زشتى آن را براى خود مجسم نمایید.
نهم: هر چه بیشتر درباره انواع گناهانى که از انسان مى تواند صادر شود، مطالعه نمایید و پیامدهاى منفى، عوارض سوء دنیوى و عقاب هاى اخروى آن را از نگاه روایات و آیات قرآن مورد توجه قرار دهید تا زشتى و قبح گناه و لغزش ها در ذهنتان بیشتر جایگزین شود. (2)
دهم: با افرادى که دیدار و نگاه به آنها شما را به یاد خداوند متعال مى اندازد نشست و برخاست و مجالست داشته باشید.
یازدهم: دوستان و هم اتاقى ها و هم درسى هایى که متدین و پاى بند اصول اخلاقى و ارزشى هستند و از گناه کردن واهمه دارند و گناه و لغزش هر چند کوچک و اندک باشد برایشان بسیار زشت و ناپسند است و در صدد انجام واجبات و ترک محرمات هستند انتخاب نمائید .
دوازدهم: آیاتى که در مورد عذاب و عقاب گناهکاران همچنین آیاتی که در توصیف جهنم و اهل جهنم و آیات مربوط به معاد و روز حسابرسى دقیق از همه اعمال و رفتار را مطالعه نمائید.
سیزدهم: به ضعف و ناتوانى خود در مقابل بلایا و مصیبت ها و مشکلات دنیوى و مقایسه عذاب دنیوى با عذاب اخروى توجه نمائید .
در پایان باید به این نکته بسیار مهم توجه نمائید: آنچه در فضیلت و مدح ترس از خداوند گفته شد تا زمانی می باشد که از حد تجاوز نکند؛ چراکه اگر از حد خود تجاوز کند و به حد افراط رسیده، چه بسا منجر به ناامیدى و یأس از رحمت خدا گردد. «لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ الْقَوْمُ الْکافِرونَ 12: 87». از رحمت خدا جز قوم کافر مأیوس نمىشوند». (سوره یوسف،آیه 87). و شکى نیست که: چون ترس به این حد رسد انسان را از عمل و طاعت باز مىدارد، زیرا که تا امید نباشد انگیزه برای عبادت نخواهد بود و چون انگیزه نباشد کسالت در عبادت به انسان روى آورده و او را از عمل باز مى دارد.
لذا در دستورات دینی سفارش شده که انسان همواره در بین خوف و رجا باشد تا ترس بیش از حد او منجر به ناامیدی نشده و امید بیش از حد او نیز وی را به گناه و طغیان نکشاند
از امام صادق علیه السلام روایت شده که: «در وصیت لقمان چیزهاى بسیار عجیب بود و عجبتر چیزى که در آن بود، آن بود که به فرزند خود گفت: از خدا بترس، ترسى که اگر در درگاه او بیائى با خوبیهاى ثقلین، عذاب کند تو را و امیدوار باش به خدا، امیدى که اگر بیائى او را به گناه ثقلین، رحمت کند تو را. (أمالی الصدوق 668 المجلس الخامس و التسعون)
و در روایت دیگری فرمودند: لا یکون المؤمن مؤمنا، حتّى یکون خائفا راجیا، و لا یکون خائفا راجیا حتّى یکون عاملا بما یخاف و یرجو؛ مؤمن، مؤمن نیست مگر اینکه بیمناک و امیدوار باشد و بیمناک و امیدوار نیست، مگر اینکه از آنچه از آن مىترسد دورى گزیند و بدانچه امیدوار است عمل کند.( أمالی المفید ص 195 المجلس الثالث و العشرون)
تبدیل حال به مقام، در اثر ممارست توأم با اخلاص و جدیت در عمل صورت می گیرد. «حصول ملکات و تحقق صفات به واسطه تکرار اعمال است و هر عملی که یک مرتبه سر زد اثری از آن در دل، حاصل و در مرتبه دوم آن اثر بیشتر می شود؛ تا بعد از تکرار عمل، اثر مستحکم و ثابت می گردد و قلعه راسخه می شود.» (معراج السعاده، ص19)
-----------------
پی نوشت :
1- در این زمینه می تونید به کتاب منازل الاخره شیخ عباس قمی مراجعه نمائید
2- در این زمینه ر.ک:
-گناه شناسی/ محسن قرائتی.
-گناهان کبیره/ شهید دستغیب.
- شهید دستغیب، قیامت و قرآن (تفسیر سوره طور)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید